کارآفرینان پردیس بین الملل دانشگاه خوارزمی

وبلاگ گروهی دانشجویان کارشناسی ارشد کارآفرینی پردیس دانشگاه خوارزمی ورودی سال 1392

کارآفرینان پردیس بین الملل دانشگاه خوارزمی

وبلاگ گروهی دانشجویان کارشناسی ارشد کارآفرینی پردیس دانشگاه خوارزمی ورودی سال 1392

داستان موفقیت دو کارآفرین و میلیونر معروف


روزنامه ایران: مردی که عنوان نخستین کاندیدای انتخاباتی دنیای فست فود را از آن خود کرد نه یک دوره بلکه دو دوره بی خانمان بوده است. او زمانی که کودک بود پس از مجادله با ناپدری خود خانه را ترک کرد وشبها را در مزرعه می خوابید تا این که به عنوان یک سرآشپز حرفه ای در تهیه دستورالعمل پخت مرغ کنتاکی مشهور شد. 

 

او حتی زمانی که خوشمزه ترین دستور پخت مرغ را در دست داشت در پشت اتوبوس اسقاطی می خوابید تا اینکه به شمال امریکا سفر کرد تا مردم را متقاعد کند و بعد از آن راهی در بین مشتریانش باز کرد.نام تجاری که او در سال 1964 میلادی به نام <کی اف سی> تأسیس کرد، یک شاهکار و تاکتیک چشمگیر در دنیای فست فود بود.کلونل ساندرز رستوران های زنجیرهای مرغ سرخ شده کنتاکی را در سن 66 سالگی تأسیس کرد و با استانداردهای بالا و درخشان به عنوان یک نوآور در صنعت مواد غذایی فست فود مطرح شد.

داستان موفقیت دو کارآفرین و میلیونر معروف کریستوفر گاردنر,کار آفرینی
پدر او قصاب بود و او در سن 5 سالگی پدرش را از دست داده و از خواهر خود آشپزی را یاد گرفت. در سن 10 سالگی برای کار وارد مزرعه شد و از آنجا که خانواده بسیار فقیری داشت ناچار شد مدرسه را در کلاس ششم رها کند.
مادر برای بهبود وضعیت اقتصادی با یک مرد کشاورز ازدواج کرد وقتی ساندرز 12 ساله بود با ناپدری خود دچار کشمکش شد و بعد از یک سال به شهرستان کلارک ایندیانا رفت. ساندرز در ایندیانا هیچ جا و مکانی برای زندگی نداشت و با دستمزد 15 دلار در ماه به عنوان کارگر در مزرعه زندگی میکرد.
 گفته می شود ساندرز شب ها را در کوچه های اطراف روستا یا در مزرعه می خوابید.در سال 1929 میلادی به کربین نقل مکان کرد و در کوهپایه های آپالاچی نزدیکی یک پمپ بنزین مرکز کنتاک را ایجاد کرد و به گردشگران مرغ کنتاکی فروخت.
رستوران او از یک میز و شش صندلی و چند ماهیتابه تشکیل شده بود او در آن زمان در حالی که روی صندلی رستوران سیار خود می خوابید روز به روز به اعتبارش می افزود.
کلنول هارندز ساندرز در سال 1949 میلادی توسط معاون فرماندار تشویق شد و به عنوان یک سرآشپز حرفه ای کار خود را آغاز کرد و این پایان بی خانمانی او بود.
در جستجوی خوشبختی
همانطور که در کتاب خاطرات کریستوفرگاردنر به نام «در جستجوی خوشبختی واقعی» نوشته شده و ویل اسمیت آن را در فیلمی به همین نام به تصویر کشیده استعداد طبیعی و کار سخت و طاقت فرسا،کریستوفر گاردنر را از خیابان گردی به میلیونری بزرگ تبدیل کرد. او بی خانمانی خود را فرصت بزرگی برای خود میداند.
داستان این ژنده پوش که اکنون یک میلیونر خود ساخته و کارآفرین و سخنران چیره دست و هم چنین یک انسان خیر و بشر دوست است در نوع خود بی نظیر است.او که به علاف وال استریت معروف بود و بسیاری زندگی او را به همین عنوان توصیف می کردند،می گوید: از بی خانمانی تا کامیابی تنها یک چیز برایم مهم بود و آن احساس مسئولیت نسبت به پسرم است. بی خانمان بودم اما هرگز ناامید نبودم.برای رسیدن به این نقطه سختی های زیادی را تحمل کردم. درد و رنج و شکست ناشی از یک ازدواج ناموفق،مدت زمان زندانی شدن برای پرداخت نکردن بلیت ورود به پارکینگ و کشمکش هایی که برای فراهم کردن یک زندگی سالم برای خودم و پسر کوچولویم تحمل کردم بسیار رنج آور بود.
کریستوفر یک سال را در خیابان با پسرش به سر برد. آنها شب ها در پناهگاه و در حمام عمومی و ایستگاه مترو می خوابیدند. اگرچه او بعدها در دفتر کار رئیس خود و در ایستگاه راه آهن و در پناهگاه بی خانمان ها و پارک ها می خوابید اما بعد از اینکه به عنوان خدمتکار در یک شرکت مشغول به کار شد چون در محل کارش بیعیب و نقص بود توانست ازفرزندش هم مراقبت کند.سرانجام کریستوفر به عنوان یک دلال سهام وارد بازار کار شد و این تنها موقعیت گاردنر و نقطه عطفی در زندگی این میلیاردر بی خانمان بود.
امروز نام او به عنوان یک مولتی میلیونر،سخنران با انگیزه و نیکوکار و تاجر بین المللی می درخشد. این تاجر ثروتمند در حال حاضر مدیر عامل و مؤسس کریستوفر گاردنر بین المللی به ارزش خالص بیش از165 میلیون دلار است.

داستان موفقیت دو کارآفرین و میلیونر معروف کریستوفر گاردنر,کار آفرینی
کریستوفر گاردنر میگوید:بی خانمانی زندگی هر کسی را تحت تأثیر قرار میدهد.گاهی اوقات رگه هایی از بد شانسی یا شرایط دشوار مانند بیکاری یا عدم پرداخت اجاره بهای خانه بی خانمانی را منجر می شود.داستان شگفت انگیز زندگی گاردنر با عنوان «در جستجوی خوشبختی» منتشر شده است.
این خاطرات جزو پرفروشترین ها بود و به بیش از چهل زبان ترجمه شده است.این کتاب حاوی درس هایی از زندگی مانند شجاعت، سرسختی و نظم و انضباط است.گاردنر موفقیتش را مدیون «بتی ژان» مسئول یک پرورشگاه میداند و معتقد است که این فرد، او را با معنویت آشنا کرد و به او یاد داد که هر چند فقیر است اما باید مسیر دیگری را پیش بگیرد و زندگی اش را برای رسیدن به اهداف بزرگ تنظیم کند.او بعد از این که ثروتمند شد در زمینه کمک به زنان و مردان بی خانمان فعالیت کرد.
او معتقد است، عشق همه چیز است و در جستجوی آنچه دنبالش بود خیلی خوش شانس بوده است.عشق پایه و اساس یک ارتباط خوب است و عشق باعث می شود انسان هدف اصلی خود را در زندگی بیابد.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.