
![]() |
دو دهه پیش در اوکراین خبری از جنگ و شورش نبود. چیزهایی که انسان های بی گناهی را به کام مرگ کشید و آرزوهای کودکان زیادی را تبدیل به خاکستر کرد ولی همان زمان هم همه چیز خوب و شیرین نبود.
فقر، بیکاری، تورم و محدودیت های فزاینده اجتماعی، جایی برای خوش بینی نمی گذاشت. در چنین شرایطی مهاجرت و رفتن به سرزمین های دور دست غربی، تنها راه نجات به نظر می رسید.
کار کردن هوشمندانه از کار کردن طولانی و سخت و طاقت فرسا، بهتر است و
نیز ثروت فقط در پول نیست، بلکه در وقت و زمان است؛ در زندگی است و تأکید
آن هم بر زندگی است.وقتی بچه بودیم همه ما «خنگ» بودیم. عاشق این بودیم که
کنجکاوی کنیم و کشف کنیم. سادهترین و مستقیمترین راه را برای انجام کارها
انتخاب میکردیم. از ترس و شکست چیزی نمیدانستیم. از موفقیت لذت
میبردیم، هر چند کوچک بود. اما بعدا ًاتفاقی افتاد. قوانینی بوجود آمد.
متوجه شدیم که دیگر ما را برای موفقیت فردی تشویق نمیکنند و پاداش
نمیدهند، بلکه زمانی تشویق میشویم که یک دسته از قوانین اجتماعی، علمی و
رفتاری را همراه با دیگران رعایت کنیم.
ادامه مطلب ...